فصل پائیزی من

جهت پیگیری مطالب به www.paeeez.ir مراجعه کنید.

فصل پائیزی من

جهت پیگیری مطالب به www.paeeez.ir مراجعه کنید.

سیزده به در مبارک

جای همتون خالی، به من که خیلی خوش گذشت، فقط ما بودیم و خالم اینا٬ نه مثل هر سال همه فک و فامیل، نشستیم و گفتیم و خندیدیم، قدم زدیم و گفتیم و خندیدیم و... خلاصه دیزور کلی حال کردیم (چشم بعضی ها کور)...
راستی چه عنوان مضهکی، "سیزده به در مبارک" رو میگم، سیزده به در که تبریک نداره، از قدیم گفتن: قافیه چو تنگ آید شاعر به جفنگ آید، اینم یه چیزیه شبیه همون، تا حالا اون چیزی که برای دلم می نوشتم رو شما هم می خوندین، بعضی ها واقعا" از خوندنش لذت می بردین و بعضی ها هم نه، هر چی که بود گذشت، خوب یا بد، تلخ یا شیرین، شاید که واقعا" نمی تونم مثل قبل بنویسم، اما می خوام یه چیزی رو صادقانه بهتون بگم، اگه یادتون باشه قبلا" هم گفتم که عوض شدم، واقعا" هم همینطوره، یه آدم دیگه شدم، اما نه واقعا" یه آدم دیگه، خوشبختانه، بعضی از خصلت های فردیم هنوز سر جاشه ،چون بار ها در عشق شکست خوردم و شکستم هم به خاطر یک رنگی، صداقت، و محبتم بوده، خواه نا خواه، به یک آدم سرد و بی روح تبدیل شدم، آدمی که خیلی کم می خندم، اونم به زور، برای محبت کردن هیچ دلیلی نمی بینم و محبت کردن های دیگران رو هم بی جواب میذارم و... اما بعضی چیزا که ذاتیه در وجودم مونده، این خصلت ها به خاطره تربیت خانوادگی منه و محیطی که در اون بزرگ شدم و مسلما" از همون اجتماع کوچیک چند نفره تاثیر گرفته، یعنی همون خانواده، خانواده ای که در کنارشون خوشبختم و به تک تک اعضای اون افتخار می کنم و حتی شخصیتم رو هم مدیون اون ها هستم، همیشه می گفتم که نمی خوام از خودم تعریف کنم، اما اینبار کاملا" بر عکس، میگم که می خوام از خودم تعریف کنم، به دور از حرفای کوچیک و بزرگ و نثر ادبی و قافیه و این چیزا، می خوام بگم، صادقانه هم بگم، و مثل، نه فقط مثل بلکه به عنوان یک شخص مغرور بگم که همیشه سعی کردم یه انسان پاک باشم، که به لطف خدا تونستم، سعی کردم مهربون و با صداقت و با محبت و یک رنگ باشم، که اون رو هم تونستم، بی تعارف میگم که تا حالا هر چی از خدا خواستم بهم داده و به لطف خودش این جسارت رو همیشه داشتم که به هر چی میخوام برسم و رسیدم، اما امروزه به خاطر تغییر نا خواسته ای که در من به وجود آمده، بعضی چیزا رو از دست دادم، که می خوام با یه تغییر کوچیک به یک تحول بزرگ برسم و دوباره همشون رو به دست بیارم، میشم همون آدم با صداقت و با محبت و یک رنگ و مهربون همیشه، سرنوشتم من رو عوض کرد و از اونی که بودم رسیدم به اینی که هستم، حالا می خوام خودم با دستای خودم سرنوشتم رو عوض کنم و اون چیزی بشم که می خوام و باید باشم، یه چیزایی رو از دست دادم، اما دوباره به دست میارم، حتی بیشتر، دفتر خاطرات گذشته رو که پر از نا موفقیت ها بوده (شکست نه، نا موفقیت) رو خاکستر می کنم و با امید، همه آرزو هام رو به تصویر می کشم، یه باره دیگه شانس خودم رو امتحان می کنم...
خوب حالا همه ی اینایی که الان گفتم (یعنی چه؟) چه ربطی به سیزده به در داشت؟ سال گذشته مطلبی با عنوان "سالی نو افکاری نو" داشتم، که گفته بودم باید سعی خودم رو بکنم تا از یکنواختی بیرون بیام و فلان و فلان و فلان... اما امسال می خوام اهداف نا تموم سال گذشته رو تموم کنم و از اون هم فرا تر برم، پس عنوان این مطب باید "هر باری را به دست خدای درونم می سپارم تا خو آزاد و رها گردم" باشه، نه "سیزده به در مبارک"، با این حال امیدوارم که همتون سیزده تون رو به در کرده باشین، بهتون خوش گذشته باشه و با رفتن به دل طبیعت متحول شده باشین، این تحول جای تبریک هم داره...
نظرات 46 + ارسال نظر
آدینه بوک دوشنبه 14 فروردین 1385 ساعت 05:48 http://www.adinehbook.com

سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.

فا طمه دوشنبه 14 فروردین 1385 ساعت 11:54

برو تو وبلاگ قبلی (عشق یا هوس)لطفا جوابم را تو وبلاگ خودت بده

[ بدون نام ] سه‌شنبه 15 فروردین 1385 ساعت 02:01

اول

**مریم** سه‌شنبه 15 فروردین 1385 ساعت 02:13 http://faslebieshghi.blogsky.com

دوم.....................................


سومممممممممممممممممممممممم




نظر شما بعد از تائید درج خواهد شد .......


بعد از ۵ دقیقه یه نظر دیگه می تونی بدی.... محمد این کار رو کردی که من نتونم ۱۰ تا ۱۰ تا کامنت بزرام .... خیال کردی اقا نمی تونی از دست من در بری.....:دی

می خواستم همه ی اینا رو تو ۲۰ کامنت سوا سوا برات بفرستم ولی.........!

می بینم که ۱۳ به در حسابی اثر کرده *******چشم بعضی ها کور*******


خیلی خوشحالم می بینم که زندگی رو دوباره داره می سازی ......

خیلی خوشحالم که سرشار از انرژی مثبت شدی ...........


خیلی خوشحال شدم ...... خیلی خیلی زیاد


کاش منم میتونستم...................

در کل تبریک میگم ....هم ۱۳ به در وهم سال جدید با افکار نو


امیدورام همیشه اینجوری شاد باشی عزیز


نظر من بعد از تائید درج خواهد شد ؟؟ :دی


ممنون از تموم مهربونی هات



موفق باشی همیشه

فاطمه سه‌شنبه 15 فروردین 1385 ساعت 13:36

اقا محمد لطفا به وبلاگ قبلیت یه سر بزن وجواب من را بده
(اخرین نوشته ات)جون مادرت جواب بده حتی اگه جوابت نه است

سلام فاطمه جان:
من که جوابت رو دادم!
همون جایی که سوال کردی جوابت رو نوشتم!
در مورد وبلاگ هم مشکلی نیست٬ من پنجشنبه صبح ساعت ۶ آن هستم٬ اگه دوست داشتی بیا در موردش صحبت کنیم...

پاینده باشی...

سولماز چهارشنبه 16 فروردین 1385 ساعت 00:01 http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام دوست گلم
خیلی خوشحالم که یه وبلاگ جدید زدی این یعنی شروع دوباره دنبال کسی باش که برات بمیره نه تو برای اون بمیری
موفق باشی

رز سفید چهارشنبه 16 فروردین 1385 ساعت 11:29 http://www.ghoroobesiahpoosh.blogsky.com

سلام...ممنون که کامنت گذاشتی..ولی من اولین باری بود که کامنت شما رو دریافت میکردم...نه دهمین بار... بهرحال ممنون که پیشم اومدین...من که دل مردم..امیدوارم شما دل شاد باشید .و سال خوبی در پیش...در پناه حق...یا علی...

دیانا چهارشنبه 16 فروردین 1385 ساعت 14:37 http://justkhodam.blogsky.com

سلام
وبلاگ نو در سال نو مبارک
لینکتو گداشتم توی وبلاگم

Sara چهارشنبه 16 فروردین 1385 ساعت 21:34

vaaay dadashi, tah tahaye delam garm shode...
khosh'halam ke injoori fekr mikonio, say kardi hamechio again besazi...
az in chiza be manam yad bede...
rasti... shayad 5shanbe sa'ate 6 biam.(zaboon)
albate aghat shayad!... Fatemeh jan mersi ke daste in agha mohammado roo kardi... (shookhi bood)
....
hatman behem begoo ke bloget key UP mishe...
montazeraaaaaaaaaam....BYE!

شکوفه پنج‌شنبه 17 فروردین 1385 ساعت 02:04 http://www.haramedelam.blogsky.com/

سلام ..

سال نو خوبی داشته باشی .. توام با سلامتی و موفقیت ...

در پناه حق

**مریم** جمعه 18 فروردین 1385 ساعت 03:20 http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام ...

چطوری؟ خوش می گذره ؟

مترسک جمعه 18 فروردین 1385 ساعت 10:33 http://http://ghalbematarsak.blogfa.com/

سلام دوست خوبم
سال خوبی داشته باشی....
خونهجدیدتون پر از شادی باشه و صفا....
یا حق

Sara جمعه 18 فروردین 1385 ساعت 13:41

Salam, chera Up nemishe?!.....

فاطمه جمعه 18 فروردین 1385 ساعت 21:46

اقا محمد سلام
از قرار معلوم خیلی ناراحتت کردم از اینکه ناراحتت کردم شرمنده ازت یه سوال دارم مگه خودت چند سالته ؟
من متهمت نکردم تقریبا تو رو محق می دونم منم می دونم حقیقت محضه واسه همین ارزش خوندن داشت
برای چی می گی یک بار دیگه من هنوز اون کسی که بهش اعتماد دارم را از دست ندادم تا بخوام نفر دومی پیدا کنم
هدفت از اینکه خودت اشتباها را به گردن بگیری اونم اشتباهات بقیه رو چیه؟فقط به خاطر اینکه چیزی تو دلت نمونه فقط همین
تا چند سال پیش به هر علاقه کوچیکی اسم عشق می دادم
اما الان می گم عشق دل صاف ادماست عشق اون چیزیه که تا وقتی نباشه ادم دنبالشه وقتی هم که هست واسش بهانه میاری این چیزی بود که خودم به عینه دیدم
من به یه چیز اعتقاد دارم که دوست داشتن از عشق بهتره پدر و مادرمم دوست دارم
از بودن با پسرا تجربه ندارم اما از خیانت بدم میاد اگه با یه پسر
رابطه (مخصوصا یه رابطه بدون دلیل و شناخت)به خیلی از اونهایی که دوستشون دارم خیانت کردم اول ازهمه به اونی که ازهمه بیشتر دوستش دارم(همون دختری که گفتم)بعد به پدر و مادرم که بهم اعتماد دارن و به اون کسی که که قراره یک روزی بشه شریک زندگیم چون اگه عاشق یه پسر دیگه باشم همیشه اونو با عشقم مقایسه میکنم وزندگی رابه کام اونهم
تلخ می کنم شاید بگی چه طرز فکر ی (اهل دقیانوسی)اینکه طرفم قبل از من عاشق بوده باشه واسم مهم نیست اما به شرطی که بعد از اون لحظه که با من یه عهدی بست دیگه به اون فکر نکنه........بچگی هم عالم خودش را داره
اون فقط یه شوخی بود اما از قرار معلوم هستی
در مورد وبلاگ واقعا ازت متشکرم اما راستش را بخوایمن هنوز زیاد به اینترنت وارد نیستم به خاطر کنکور هنوز نتونستم کلاس برم اگه لطف کنی و راه حلی غیر از چت ارائه بدیمثل تلفن(البته اگه مشکلی نیست)ممنون میشم
کی گفته من بهاریم.....از گجایدونی من بزرگم یعنی از پشت مانیتورم معلومه

در مورد وبلاگ فقط از طریق چت می تونم بهت کمک کنم نه تلفن!
...
ضمنا" توی یکی از نظرات گفته بودی "من یه دخترم و با تموم اینها هرگز به دختر اونم از نوع تهرانیش اعتماد نمی کنم" بهت توصیه می کنم که بری و حرفت رو تصحیح کنی یا پس بگیریش...

sara شنبه 19 فروردین 1385 ساعت 09:01

... salam fatemeh jan
nemifahmam! mage tehraniha che'shoone?!
chi azashooon didd ke injoor ghezavat mikonid?...
-----------------------------------------------------------
dadashi'e ye shakhe zeytooni'e man
lotfan Up konid...
s.a.r.a

به خدا منم توی همین موندم که چرا اینقدر راحت قضاوت میکنه!!!

رـ ع شنبه 19 فروردین 1385 ساعت 12:43

salam mishe iditoon ro be man bedin????????

اون ID رو فقط به دوستام میدم، با این حال با یه ID برام OFF بذار و خودتو معرفی کن!

فاطمه شنبه 19 فروردین 1385 ساعت 18:54

پس نمی گیرم تصحیح هم نی کنم چون اون تهرانی نیست و یکی از دوستان تو شهرستانمه در ضمن ما هم استانی هستیم منتها ما برای چند سال اومدیم تهران

تو چرا همه چیز رو به همون یه نفر محدود کردی؟ انگار جز اون هیچکس دیگه توی دنیا نیست...

تو با اون حرفت به همه دخترای تهرانی توهین کردی٬ من تا حدودی تهرانی ها رو می شناسم به خصوص دختراش رو و اصلا با تو موافق نیستم٬ پس انتقاد پذیر باش و ناراحت نشو٬ برو حرفت رو تصحیح کن٬ به خاطر خودت می گم...

راستی تو خودت کجایی هستی؟؟؟

فاطمه یکشنبه 20 فروردین 1385 ساعت 10:33

چون همه دنیای من همونه دخترای تهران را هم کامل نمی شناسی من باهاشون سر کار دارم

امیدوارم که همیشه برات بمونه و در کنار هم خوش باشین...

فا طمه یکشنبه 20 فروردین 1385 ساعت 11:36

اولا سارا خانم سلام
ثانیا از خود تهرانیها هیچی از اون تازه به دوران رسیده هایی که به هر دلیلی به تهران اومدن و یادشون رفته چی بودن و از کجاین پاشون که به تهران میرسه فکر می کنن تو بهشت موعودن واین تصورشون را با دادن روسریهاشون به یه وجب عقبتر کوتاه کردن مانتوها و شلوارهاشون به تصویر می کشن به عقیده من ادم تو هر جایی اصلیت خودش را حفظ کنه بدیم ازشون کم ندیدم من قضاوت نمی کنم نظرم را می گم شما ازادی که مخالف باشی یا موافق
واما شما اقا محمد میشه اسم IDتونو بگی خودم نشستم پای کامپیوتر یاد گرفتم(مخیم دیگه......ـ)همچنین شما سارا خانم
لااقل برای من یکی غیر اون کسی تو دنیام نیست
هر کسی یه نظری داره نظر منم همونی بود که گفتم
بعدشم؛شنیدن کی بود مانند دیدن تو از یه دنیای مجازی می شناسیشون ومن از یه دنیای حقیقی
نمی گم همشون بدن خیلی هاشون خیلی خوبن اما قبول کن که بداشون هم اخر بدان

می دونی چیه فاطمه جان:
دنیا رو خیلی کوچیک می بینی! شایدم دنیای تو واقعا همینقدر کوچیکه٬ اگه می گم که خیلی خود خواه هستی ناراحت نشو٬ ضمنا تو با نوشتن این حرفا هم جواب من رو دادی و هم حرفای خودت رو نقض کردی! خودت که داری میگی اونایی که از یه جای دیگه اومدن تهران٬ در این صورت اونا دیگه تهرانی نیستن٬ تو اگه می خوای توی دنیای کوچیکت همه رو با هم جمع ببندی (مثل بگی همه تهرانی ها٬ یا همه فلان جایی ها) بهتره که بری رگ و ریشه اونایی رو پیدا کنی که نمی تونی بهشون اعتماد کنی! یا اونایی که مانتو های تنگ و کوتاه٬ شلوارای چسب و کوتاه٬ پاهای سفید تیغ زده٬ روسری های یک وجب عقب٬ یغه های باز و و قیافه های به قول خودت بزک کرده دارن٬ بگردی!‌ضمنا از نظر من تو یه مشکل دیگه هم داری٬ به حجاب به عنوان یک پوشش نگاه نمی کنی بلکه به عنوان یک عادت می بینیش!
بازم می گم ناراحت نشو٬ تو نظرت رو میگی منم نظرم رو میگم٬ اما چون توی وبلاگ من نظر نوشته میشه٬ منم مجبورم به همون تندی با نویسنده برخورد کنم که اون برخورد میکنه٬ چون اگر هر جور بی احترامی به کسی بشه (به خصوص تهرانی ها) مسببش منم...
ضمنا یه چیز خیلی مهم هست که نمی خواستم بگم اما باید بهت گفت٬ من با تهرانی ها فقط از توی یه دنیای مجازی سر و کار ندارم٬ نه تنها نه تنها توی دنیای حقیقی می شناسمشون بلکه باهاشون زندگی هم کردم٬ هم با پسرش٬ هم با دخترش و هم با زنش...
خوشحال شدم که نظر دادی٬ بازم سر بزن٬ نظرت رو هم بگو٬ بازم ههم دوستانه توصیه می کنم که نه فقط اینجا که هر جای دیگه توی دنیای مجازی یا حقیقی سعی راجع به حرفی که می رنی بیشتر فکر کنی...
موفق باشی...

**مریم** یکشنبه 20 فروردین 1385 ساعت 15:05 http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام به مردی که می خواد پرهیزکار باشه

چطوری محمد خوبی....؟؟؟

خوش می گذره حسابی یا نه ؟

فکر کنم خیلی داره خوش می گذره مگه نه ؟

همیشه برات بهترینها رو آرزو میکنم

موفق باشی

آره عزیز/م
خوش می گذه چه جورم...
جای شما هم خالی...

فاطمه دوشنبه 21 فروردین 1385 ساعت 08:16

اقا محمد سلام
برای چی میگی خودخواه هستم مثلا چی رو نقض کردم نمی خوای بگی که تو با همون تهرونیهای اصیل رابطه داری ؟ یک هزارم اونایی که تهران زندگی می کنن مال خود تهران نیستن حجاب برای من اگه فقط یه عادت بود ترکش کرده بودم چون از اینکه به چیزی فقط عادت داشته باشم متنفرم ادمی هم نیستم که به خاطر ترس یا عادت کاری بکنم
در ضمن قرار نیست شما اندازه دنیای منو تعیین کنید
من کی تند حرف زدم این شمایید که تو نوشته هاتون ..........
بهتره حرفش را نزنم
تو همیشه خوشحالیتو به این تندی بروز می دی از تهرانیها هم دیگه نمی گم

ان کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابد الدهر بماند
از اولین روز منم می تو نستم به تندی شما باها تون بر خورد کنم منتها به خاطر اینکه زیاد اهل اینکه بخوام تلافی کنم نیستم چیزی نگفتم فقط میام تا جواب این کامنت یا پیغام را بگیرم بعدش هم مارا به خیر و شما را به سلامت
در پناه پناه بی پناهان
پاینده باشی

۱. اگه می خوای بحث و مجادله کنی دیگه توی عشق یا هوس نکن٬ چون اون تعطیل شد.

۲. جواب کامنتی که اونجا گذاشته بودی:
اولا". من خودم رو پرهیزکار نمی دونم٬ فقط سعی می کنم که پرهیزکار باشم...
دوما". مثل گاهی اوقات زود قضاوت می کنم٬ منتحی انتقاد پذیرم و قبول می کنم
سوما". من کسی رو محکوم نکردم٬ اگر کردم خودش حضور داشته و نظرش رو هم گفته٬ یا انتقاد کرده و اگر به حق بوده قبول کدم یا قبول می کنم.
چهارما". وقتی می گم زود قضاوت می کنی یعنی این "اون خودش به من گفت: محمد من از وقتی که رفتم دانشگاه فهمیدم که همه پسرا مثل هم هستن٬ ما دخترا رو فقط برای سرگرمی و فلان و فلان می خوان"٬ عشق و صداقت من رو به مسخره گرفت و از هوس و تملق تشخیص نداد٬ توی دلم بهش گفتم "احمق"٬ هنوزم میگم٬ اگه توی دانشگاه این چیزا رو یاد میدن٬ به شدت توصیه می کنم هیچکس نره دانشگاه.
پنجما". هر دوتا حدس و حالتی که گفتی اشتباه بود٬ چون توی دنیات همین ها رو می بینی٬ پیشرفت اون همیشه ارزوی من بوده و هست و خواهد بود٬ و از گفتنش هم هیچ ترسی ندارم٬ ضمنا" جمله هایی که گفتی هیچ ربطی به مطالبی که من گفتم نداشت٬ من نگفتم که اون توی دانشگاه کاری میکنه.
ششما". وقتی میگم با تناقض حرف میزنی یعنی این: تو اولین بای که کامنت گذاشتی گفتی که همه دخترا مثل هم نیستن٬ پس چرا حالا داری منو مثل بقیه پسرا می دونی؟ "تو هم پسری دیگه" یعنی چی؟
هفتما". تند حرف نزن که تواناییت رو نشون بدی٬ اگه جالی واقعا" تند حرف زدن لازمه مانعی نداره.
هشتما". من از زیر سوال رفتن نمی ترسم٬ از این می ترسم که بی جهت کسی رو ببرم زیر سوال...
دهما". یعنی الآن منو بردی زیر سوال؟ من که ناراحت نشدم٬ خوشحال هم شدم جدی میگم. ضمنا" یادت باشه که حقیقت همیشه شیرینه...

۳. "من" مطالب بالا رو دلیل خود خواهیت میدونم٬ نه به خاطر انتقاد٬ به خاطر منفی نگری و یک جانبه اندیشیت.

۴. ترک عادت به موجب...

۵. اندازه دنیات رو خودت با حرفات تعیین کردی نه من.

۶. من فقط بهت توصیه کردم٬ از تهرانی ها یا هر جای دیگه ای ها گفتن یا نگفتن با خودته...

فا طمه دوشنبه 21 فروردین 1385 ساعت 15:14

همیشه انقدر دیر تایید می کنی راستی یه چیزی یادم رفت بگم اگه دنیام به بزرگی دنیاهای شما باشه شایدمنم نامرد شدم را دل خیلی ها را شکستم دنیای کوچیک به همراه مردونگی را ترجیح میدم به دنیای بزرگ و خیانت
کی می خوای جواب قبلی را بدی

اقای پرهیزگار موفق باشی
تو دنیای بزرگت خوش بگذره
بهاری بمانی

آره همیشه همینقدر دیر تائید میکنم.

ببین فاطی جان:
من شما و همه کسانی که مطالب من رو می خونن٬ اینجا جمع نشدیم که با هم دعوا کنیم٬ یه مطلب می نویسیم٬ نظر میدیم و به گفتگو میشینیم٬ دنیای من بزرگ نیست٬ خیلی کوچیک٬ چون دنیای کوچیک به همراه صداقت و محبت و عشق رو به دنیای بزرگ تو خالی ترجیح میدم٬ نظرات دیگران در مورد خودم برام مهمه اما برام مهم نیست که در باره من چی فکر میکنن...
توی برای اینکه کم نیاری٬ داری اشتباهت رو با یه اشتباه دیگه می پوشونی (بازم میگم که این نظر منه) و فکر می کنی که با خراب کردن و کوچیک کردن من (هر چند که نتونستی اینکار رو بکنی) خودت و دنیات رو بزرگ جلوه بدی...

تا یادم نرفته بگم که تعداد کامنت هایی که برای هر مطلب دارم برام مهم نیست٬ خوندن و نظر دادن که برام مهمه٬ اومدن یا نیومدن تو برای من فرقی نمی کنه٬ اما در عین حال خوشحال میشم که بازم بیای و نظر رو بگی٬ اما سعی نکن که بحث رو شخصی کنی...

فراموش نکن من مردی هستم که سعی میکنه پرهیزکار باشه٬ مردی که مغرور و سربلند و همیشه بهاری می مونه...

موفق باشی...

Sara دوشنبه 21 فروردین 1385 ساعت 17:05 http://thenewofdreams.blogfa.com/

1) dadashi mohammad khaste shodam hey oomadamo poste jadid nadashti...
2) Fatemeh jan, hich vaght ba tavajoh be zahere kasi dar morede shakhsiatesh ghezavat nakonid, khob! pas moshakhas shod ke manzooretoon tehranihaye gol nist. va az oonjaii ke too har shahri mishe tedade ziadi az hamoon adama ya dokhatarai ke shoma mesal zadio gheyre ghabele etemadan ro peyda kard, ye joorai harfetoon tasih shode.... :D
3) mohammad joon, zood up kon,... felan!...

محمد عاشق ترین سه‌شنبه 22 فروردین 1385 ساعت 08:56 http://mohammadAshegh.blogfa.com

سلام خوبی می گن بی معرفت ها رو می گیرن آقا محمد
فکر کنم نزدیک ۵ باری باشه هم ایجا هم اونجا امدم ولی تو اصلا نیومدی
نگو بار گران بودیم ورفتیم نگو نا مهربان بودیم و رفتیم
اخه اینها دلیل محکمی نیست بگو با دیگران بودیم و رفتیم

فاطمه سه‌شنبه 22 فروردین 1385 ساعت 09:25

اولا دیگه به من نگو فاطی چون از این لفظ بدم میاد
دوما کسی برای ادامه بحث نرفته بود (قضاوت الکی)
رفته بودم تا کامنت قبلیها را بخونم
سوما فکر می کنی انتقاد پذیری
چهارما اگه اسم اینو محکوم کردن نمی ذاری پس بهش چی می گی اینکه تو یه وبلاگ شخصی خودت بدون حضورش هر چی دلت خواسته بهش گفتی گفتی دنبال پول توست به قول خودش مگه اون بنده خدا پول ندیده است:
کافر همه را به کیش خود پندارد
اگه بگم از دهن خود پسرا شنیدم که گفتن دخترا رو برای سر گرمی می خوان چی؟ از ده نفر نه نفر نظرشون این بوده
وقتی خودشون دارن اینطوری می گن ما دخترا چی بگیم در ضمن اگه پسرا به این باور نباشن پس چرا اجازه نمی دن خواهرشون با پسرای دیگه باشه اوناهم مثل خودشون پسرن پس ببین که پسرا خودشون هم همدیگه را قبول ندارن
تو همیشه وقتی نجابت کسی که دوستش داری را می بینی دلت میخواد بوسش کنی اگه اسم این نا مردی نیست چیه؟؟؟
شاید این به دلیل پرهیزکاری بیش از حده
پنجما ''تو اگه واقعا اونو دوست داشتی نباید با اشتباه اون هر چند بزرگم باشه رهاش میکردی و علیهش جبهه می گرفتی و وقتی تو خیابون دیدیش واز چشماش خوندی که پشیمونه باید گذشت می کردی باید متقاعدش می کردی تو مثل باقی پسرا نیستی (اگه واقعا نیستی)
ششما ''من هنوز معتقدم همه دخترا مثل هم نیستن اما باور دارم ۹۹درصد پسرا مثل همن اول فکر کردم تو با بقیه فرق داری اما......
ادمایی که می خوان پاک جلوه بدن اعصابم را بهم میریزن''از این می ترسم که کسی را.....''
مثلا''برای چی باید توانایی هامو بهت نشون بدم
''من''های منو دلیل هر چی می خوای بدونی واسم مهم نیست برای من نظر کسانی مهمه که از نزدیک با من هستن و در جریان کامل روحیات من هستند و خوشبختانه ۹۹/۹۹درصدشون معتقدند من خودخواه نیستم اون یه درصد را هم واسه ادمایی مثل تو گذاشتم که نگی خیلی به خود مغرورم
ادم پیش کسانی سعی میکنه کم نیاره که واسش مهمن خراب یا اباد کردن تو واسه من هیچ فرقی نداره
ترک عادت هم واسه اونایی باعث مرضه که مثل یه مرداب راکد موندن و بوی ماندگیشون عالم را برداشته و خودشون غافلن نه واسه منی که تا حالا سعی کردم به چیزی عادت نکنم
من با حرفام تایید کردم دنیای من بزرگه اما توی دنیای بزرگ خودم را گم نکردم حالا خودت بگو حرفای کی تناقض داره از یه جا به من عیب می گیری که دنیام خیلی کوچیکه باز خودت می گی که دنیای کوچیکی داری وهمین دیای کوچیک را هم ترجیح می دی اول تکلیفت را با خودت مشخص کن که چه دنیایی به نظرت بهتره بعد اگه خواستی از من انتقاد کن
خوشبختانه انسان شناسی من خیلی خوبه ودر اولین و یا حداکثر سومین برخورد و یا حتی مکالمه اخلاقای طرف دستمه و چون الان تقریبا''شناختم که چه جور ادمی هستی از حرفای تند وزنندت ناراحت نمی شم نصف بیشتر حرفایی که می زنی خودت هم بهش اعتقاد نداری یه تیریه که تو تاریکی رها میکنی خوب یا بد بودن تهرانیها هم هیچ فرقی به حال من نداره چون من زندگی خودم را دارم میکنم با اصلیت خراسانی بودنم گور بابای همشون خودمو عشقه...؟؟؟؟؟
واما شما سارا خانم می تونم بپرسم از ظاهر کی در بارش قضاوت کردم اگه منظورت تهرانیهاست بهتره بگم من مخلص هر چی تهرانیه هستم منتها تهرانیهایی که هنوز خودشونو گم نکردن
می تونم بپرسم اصلیت نژادیت کجاییه یعنی اصالتا''کجایی هستی البته اگه واست مورد نداره میشه سنت و همچنین اگه IDداری اسم اون را هم بگی قربانت:فاطمه
در پناه پناه بی پناهان
پاینده باشی

سید چهارشنبه 23 فروردین 1385 ساعت 03:26 http://seyyed.blogfa.com

در کلاس روزگار
درسهای گونه گون هست
درس دست یافتن به آب ونان
درس زیستن در کنار این وآن
درس مهر
درس قهر
درس آشنا شدن
درس با سرشک غم زهم جدا شدن
در کنار این معلمان ودرسها
در کنار نمره های صفر ونمره های بیست
یک معلم بزرگ نیز
در تمام لحظه ها،تمام عمر
در کلاس هست ودر کلاس نیست!
نام اوست:مرگ
وآنچه را که درس میدهد؛
زندگی است

سلام عزیز دل
از اینکه میبینم شما در زمینه وبلاگ نویسی موفق بوده اید خوشحالم
وبلاگ زیبایی دارین
به بنده هم افتخار بدین و یه سری بهم بزنین
ممنون میشم
اگر با تبادل لینک و لوگو هم موافقین خبرم کنین
علی به همراهتون
سید هادی مهرداد

فاطمه چهارشنبه 23 فروردین 1385 ساعت 08:01

حرف حق را هیچ وقت تایید نمی کنی

حرف حق رو همیشه تائید می کنم!
اما می خوام بدونم تو واقعا دنبال چی؟

فاطمه چهارشنبه 23 فروردین 1385 ساعت 10:11

من زیر سوال نرفتم خیلی هم خوشحالم
این حرفت را یادت میاد
مجبورت نکرده بودن خالی ببندی که حالا نتونی جواب بدی

...

فا طمه پنج‌شنبه 24 فروردین 1385 ساعت 07:33

دنبال هچی این تو بودی که بحث را شروع کردی من نظر خودم را گفتم اما تو هی کشش دادی من از روز اول برای وبلاگ اومدم حالاهم اگه ناراحتی نمیام
بعدش هم مگه تو نگفتی من زیر سوال نرفتم بر عکس خیلی هم خوشحالم پس چرا جواب اون کامنت را ندادی یا قبول کن حق با منه یا حداقل قانعم کن

باشه باهات موافقم٬ اما می دونی چیه؟
تو نباید می گفتی به دختر تهرانی ها (یا هر جای دیگه٬ چه دختر چه پسر) نمیشه اطمینان کرد٬ و بعد هم شروع کردی به ایراد گرفتن از چیزای جورواجور...

اینو دوستانه بهت میگم:
من ضمن اینکه به منظور دیگران اهمیت میدم٬ چیزی که بیان میکنن هم برام مهمه٬ اگه مثلا می گفتی "به دخترا اطمینان نمی کنم٬ به خصوص بعضی از دختر تهرانی ها٬ البته نه تهرانی های اصیل٬ اونایی که از جاهای دیگه اومدن و فکر می کنن توی بهشتن" بهتر نبود؟ یا یه چیزی شبیه این٬ حالا یا نرم تر یا تند تر. اینطوری باعث ناراحتی من و خیلی های دیگه نمی شدی٬ بیشتر از ۱۰ ها ایمیل برام اومد که چرا کامنت های تو رو تائید کردم٬ و من در جواب گفتم باید در مورد حرف بزنیم٬ اما ظاهرا" من هر چقدر که بیشتر بخوام این اشتباه تو (یا به عقیده تو اشتباه نه) "چه عمدی چه غیر عمدی" رو بپوشونم٬ هی بیشتر بحث می کنیم و به هیچ نتیجه ای هم نمی رسیم...
اما در مورد خودم٬ نه تنها تو بلکه هر کس دیگه اگه از من انتقاد می کرد شاید در این لحظه به فکر می افتادم که شاید واقعا اشتباه کردم٬ شاید واقعا اشتباه قضاوت کردم٬ شاید نباید چیزی می گفتم که در عدم حضورش نتونه از خودش دفاع کنه٬ البته حرفای من توی وبلاگ عشق یا هوس بیشتر جنبه درددل داشته نه شکایت٬ ولی خوب آدم زاده دیگه یه وقتایی درددلش شکایت هم میشه...

در هر صورت فکر می کنم لازمه که همین جا به این بحث خاتمه بدیم. ضمنا" من یه عذر خواهی به خاطر جواب نظر قبلی بهت بدهکارم (البته میشد تصحیحش کنم) و همینطور یه تشکر به خاطر اینکه روی حرف موندی و زود جا نزدی (البته ثابت قدم بودن دلیل بر اشتباه نکردن نیست)...

اگه دلخوری پیش اومد ببخشید٬ در مود وبلاگت هم اگه کمک خواستی خبرم کن اما فعلا (فعلا) فقط از طریق چت می می تونم کمکت کنم٬ اگه Yahoo! ID هم داری اگه دوست داشتی همینجا برام بنویس...

هدف من برای به مقصد رسیدن به بحث و گفتگو با آدمایی مثل تو نیاز داره...

موفق باشی...
مردی که سعی میکنه پرهیزکار باشه...
http://iparsaman.blogsky.com
iparsaman@gmail.com

دیانا پنج‌شنبه 24 فروردین 1385 ساعت 15:39 http://justkhodam.blogsky.com



برگی که از هر شاخه میافتد بوی خزان دارد آنچه را که دارم نمی خواهم ببازم ،اما آنجا هم که هستم نمی خواهم بمانم. آنانی را که دوست دارم نمی خواهم ترک کنم، اما کسانی را هم که می شناسم نمی خواهم ببینم... آن جا که زندگی می کنم نمی خواهم بمیرم، اما آنجا که می میرم نمی خواهم بروم... می خواهم جایی بمانم که هیچ گاه نبوده ام !!! توماس براش

سید هادی پنج‌شنبه 24 فروردین 1385 ساعت 20:16 http://seyyed.blogfa.com

شما خیلی در حق من لطف میکنین
که اشتباهاتمو بهم میگین
یا علی

[ بدون نام ] جمعه 25 فروردین 1385 ساعت 06:19

سلام محمدم
منم بهت تبریک می گم

**مریم** یکشنبه 27 فروردین 1385 ساعت 03:24 http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام محمد جان

با معرفت چرا اپ نمی کنی؟

سلام عزیز/م:
اگه خدا بخواد چند روز دیگه آپ می کنم...

فاطمه یکشنبه 27 فروردین 1385 ساعت 10:43

سلام
اسم IDمن نرو که بیتابم هست اما فعلا به دلیل کنکور و قولی که دادم باید قید اینترنت و کامپیوتر را بزنم واسه همه چی هم ممنون اگه برات مشکل به وجود اوردم شرمنده وبلاگ را هم خودم ساختم فقط قالبشو نمیتونم عوض کنم اخه من مثل شما مهارت ندارم

sara دوشنبه 28 فروردین 1385 ساعت 08:40 http://thenewofdreams.blogfa.com

....salam mohammad joon!
misi babate link.
man UP nemikonam, chon.. midouni ke ... moshkelate zendegi :D ...
...
hala You, Parsa man chera UP nemikonid? :D
...felan,
moafagh bashid(man...)

سلام عزیزم:
همین روزا حتما" آپ می کنم...
تو چرا؟ مشکل چیه؟

فاطمه دوشنبه 28 فروردین 1385 ساعت 10:34

پس چرا اسم IDو نگفتی
چرا فکر می کنی عقیده من غلطه ؟

چی چی رو نگفتم؟

دیانا چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 11:48 http://justkhodam.blogsky.com

سلام محمد جان خوبی؟
کجایی آپ نمیکنی؟

فاطمه چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 15:42 http://dokhtarpaeazi.persionblog.com

سلام اقا محمد میشه من را لینک کنی راستی یادت نره بهم سر بزنی متظرتم بی وفا نشی ها کامنت هم بذار قربانت دختر پاییزی

سلام عزیز:
آدرس درست وبلاگت
http://dokhtarpaeazi.persianblog.com
نه اینکه
http://dokhtarpaeazi.persionblog.com
دقت کن عزیز...
این اشتباه ها از تو بعید...

فاطمه پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 11:29 http://dokhtarpaeazi.persiablog.com

می بخشید استاد حواسم نبود اما از تذکرت ممنون یادت نره سر بزنی با کامنت

فاطمه جان٬ بازم اشتباه؟
دقت کن دختر خوب.
باشه بهت سر میزنم...

**مریم** دوشنبه 4 اردیبهشت 1385 ساعت 04:29 http://faslebieshghi.blogsky.com

خب زود باش بهش نزدیک شو دیگه .... خدا رو میگما
حالا که راه رو گذاشته جلوت ، تردید نکن
امیدورام یه همسفر ناز مثل خودت از خدا هدیه بگیری !
ولی محمد چشماتو باز کن تا تکرارها برات زنده نشن...
امیدوارم به همه ی آرزوهات دست پیدا کنی

مرسی مریم عزیز...

فا طمه سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1385 ساعت 14:55


سلام محمد عزیز یکی از پیغام ها را نخونده بودم امروز تازه دیدم فقط می خوام یه چیزایی را بدونی والا دتبال هیچی نیستم
خیلی ها میگن نمی شه من را قانع کرد اما اونایی که این حرف را گفتن حرفاشون صددرصد غلط بود واز من میخواستن به خاطر خوشایند اونا هم که شده کوتاه بیام اما من اگه به چیزی اعتقاد پیدا کنم وباورش کنم اگه تمام عالم و آدم بهم حمله کنن چون اون چیز را با تموم وجودم درک کردم کوتاه نمیام حتی اگه مثل تو بهم خیلی توهین کنه چون اعتقادم را به ترس از خیلی از چیزا نمی فروشم مثل تو هم وسط بحث داغ نمی کنم و هر چی از دهنم دراومد به طرفم بگم این بزرگترین نقطه ضعفه ظرفیت کمت
زیر سوال رفتن یا نرفتن توهم واسه من هیچ فرقی نداره ببین خودت داری نقطه ضعفات را میگی از زیر سوال رفتن خیلی می ترسی اما من اون حرف را در حد یه شوخی زدم ولی مثل اینکه تو خیلی جدی گرفتی
در ضمن نقطه ضعفهای من را چه بدونی چه ندونی نه واسه من نه واسه تو هیچ فرقی نداره با اینکه این یکی را مطمئنم بلوف زدی چون نقطه ضعفهای من زیاد نیست در حد انگشت شماره همونا هم چیزی نیست که کسی بخواد زود بفهمه بعدش هم فاتحه من خیلی وقته خوندست تا چند وقت دیگه اگه از دستم ناراحت نباشی فاتحه ام برام می خونی اما نیازی نیست از اون فاتحه ها برام بخونی من را از فاتحه خوندن نترسون من از فاتحه اصلیش نترسیدم و هنوز پابرجاموندم تازه اونو کسی برام خوندکه قدرتش در برابر تو خیلی زیادتره بعدش هم منو کاملا میشناسه من خیلی وقته بی خیال این دنیا و مسائلش شدم دفعه دیگه اگه خواستی بترسونی از چیزای دیگه مثل لولو خورخوره بترسون از این بیشتر می ترسم

فاطمه جان تو هرچی بگی من قبول دارم٬ اگر هم کامنتی گذاشتم که ناراحتت کرده عذر می خوام٬ ضمنا" خیلی خوبه که زیر بار حرف زور نمیری...
دختر خوب اینقدر زود قضاوت نکن...
موفق باشی...

من تنها شنبه 16 اردیبهشت 1385 ساعت 19:30 http://http:/manetanha2.persianblog.com

وب جالب داری همسفر پیدا کردی مواظبش باش بهش بگو اونم مواظب تو باشه

من تنها دوشنبه 18 اردیبهشت 1385 ساعت 09:00 http://manetanha2.persianblog.com

یاران بی وفا از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی هر شب به ما سر می زند

من تنها سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 ساعت 07:30 http://manetanha2.persianblog.com

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

فا طمه چهارشنبه 27 اردیبهشت 1385 ساعت 07:16 http://dokhtarpaeazi.persionblog.com

کامنت قبلی را جدی نگیر می دونم سرت شلوغه فقط واست دعا می کنم تا تو همه کارات موفق باشی
به خدا میسپارمت

فا طمه یکشنبه 31 اردیبهشت 1385 ساعت 09:31 http://manetanha2.persianblog.com

می شه خواهش کنم تمام کامنتهای فاطمه (دختر پاییزی)را پاک کنی
لطفا''

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد