شرجی تر از باران برایت گریه کردم
هر شب نشستم در عزایت گریه کردم
با آنکه آغوشم تهی بود از خیالت
هق هق به روی شانه هایت گریه کردم
روی تمام خاطراتم غم نشسته
تشنه برای گونه هایت گریه کردم
دل را به دریا می زدم از شوق دیدن
در غربت گنگ صدایت گریه کردم
تنها نشستم در حصار بی قراری
بی تاب در حال و هوایت گریه کردم
یادش به خیر آن لحظه های خیس دیروز
وقتی که من هم پا به پایت گریه کردم
منبع:
عشق یا هوس
واقعا حق با شما
ولی چرا ما همیشه باید این قد احساساتی باشیم؟؟؟!!!!!
مطالبتو خوب مطالعه کردم.
با ارزوی توفیق وشادی.........
مطالبتو خوب مطالعه کردم.
با ارزوی توفیق وشادی.........
مطالبتو خوب مطالعه کردم.
با ارزوی توفیق وشادی.........
سلام
......
من آن لحظه با پونه ها گریه کردم
به یاد تو ای آشنا گریه کردم
نشستم دلم را برایت سرودم
ز بخت بدم بارها گریه کردم
تو هر چه دلت خواست بی پرده گفتی
ولی من فقط بی صدا گریه کردم.
........
به دیدارم بیا
برادر سلام
یه سوال
شما چرا خودتون شهر نمی گی
من هم بروز شدم
چرا انسان
امروز در فرهنگسرای خاوران جلسه نهج البلاغه بود و بحث روی بررسی کلماتی خطبه همام
در حال بررسی کلمات اول این خطبه بودیم که بحث خلق و خلقت و مخلوق گرایش پیدا کرد به سمت خلقت عالم هدف خلقت موجودات این طور صحبتها
البته بچه ها حرف های زیادی در این مورد داشتن و منابع خوبی رو جمع آوری کرده بودند که خیلی هم توی مسیر بحث کمکمون کرد
آخر های جلسه توی جمع بندی مباحث بودیم که یکی از بچه ها پرسید :
با این همه دلیلی که برای خلقت عالم وجود داره ولی من هنوز قانع نشدم که چرا خدا آدم رو آفرید؟
البته خوب راست هم می گفت به یه نوعی اگه نگاه کنیم درست هم هست! که چرا خدا آدم رو خلق می کنه و بعد ازش این همه انتظار داره در حالی که می فرمایند:"یخلق الخلق حین خلقهم غنیا عن طاعتهم"
سلام
مرسی که مرتب به من سر زدی
من یه مدت نبودم آخه
شعر خوبیه از خودته؟