فصل پائیزی من

جهت پیگیری مطالب به www.paeeez.ir مراجعه کنید.

فصل پائیزی من

جهت پیگیری مطالب به www.paeeez.ir مراجعه کنید.

در جستجوی همسفر

زیر باران آن کبوتر به هوا خاست
به دنبال دلی که دل بیاراست
بی سبب آشیانه ویران شد و من باز
از پی یار دگر نغمه کنم ساز


یه شب خوده خدا اومد به خوابم و گفت: اگه قول بدی که امید خاک خورده رو از روی طاقچه برداری و بذاری سر جاش، آروزی خفته رو بیدار کنی و با زمزمه هات دیگه نذاری که بخوابه، و اگه فاصله ی بینمون رو کمتر و کمتر کنی، یه فرشته لایق برات می فرستم، که قلبت رو در هاله ای از نور زنده کنه، دور کعبه دلت بچرخه، احساست رو ستایش کنه و وجودت رو بپرسته، فرشته ای که نشنیدن صدات عذابش میده، نداشتن چشمات آتیشش میزنه و از دوری عشقت میمره...


پی نوشت: وبلاگ نغمه های عاشقانه هم افتتاح شد...
نظرات 71 + ارسال نظر
sara جمعه 1 اردیبهشت 1385 ساعت 07:16 http://thenewofdreams.blogfa.com

............
harvaght fereshte'he oomad behem begoo,...
shayad vojoode khoda baram esbat beshe,..
khosh'halam ke omidvari...
...........

مینا جمعه 1 اردیبهشت 1385 ساعت 12:07

خسته نباشی ! از اینکه میبینم هنوز کسایی هستن که به این در اون در بزنن واسه ۱ عشق واقعی کلی خوشحال میشم... متنت قشنگ بود
فلن

رـ ع جمعه 1 اردیبهشت 1385 ساعت 16:07

chera javabe hamaro midi joz man?

مگه تو چی پرسیدی؟

فا طمه شنبه 2 اردیبهشت 1385 ساعت 11:02 http://dokhtarpaeazi.persiablog.com

ز اینکه بهم سرزدی یه دنیا ممنون خیلی خوشحالم کردی بازم از این کارا بکن دختر پاییزی

شکوفه شنبه 2 اردیبهشت 1385 ساعت 21:58 http://sharik.persianblog.com

سلام... زیبا بود ... موفق باشی ... منتظر حضور سبزت هستم

فا طمه یکشنبه 3 اردیبهشت 1385 ساعت 14:35 http://dokhtarpaeazi.persiablog.com

خیلی ممنون خوشحالم کردی

فهیمه یکشنبه 3 اردیبهشت 1385 ساعت 16:07

سلام پسر خوب ، امیدوارم یک روزی به اون چیزی که میخوای برسی

فهیمه

مرسی فهیم جان...

**مریم** دوشنبه 4 اردیبهشت 1385 ساعت 04:01 http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام محمد جان
کجایی بابا دلم برات تنگ شده !

من که بهت سر میزنم عزیز...

فا طمه دوشنبه 4 اردیبهشت 1385 ساعت 10:50 http://dokhtarpaeazi.persionblog.com

به جون خودم من نمیدونم باید چه طور لینک کنم اما بازم سعی خودم را می کنم واسه اون جا خالیها منظورت چیه دارم از فضولی پس میفتم هنوز کار دستمون ندادی جوابم را بده
بازهم ممنونم

فعلا" پس نیفت عزیز تا وقتش برسه (; D:

صدر دوشنبه 4 اردیبهشت 1385 ساعت 10:53 http://khodkar.blogsky.com

سلام!
چه هوای قشنگی|!
موفق باشی
صدر

من شرمنده ام آخه بار دوم بود که میومدم! یادم رفته بید!

**مریم** سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1385 ساعت 01:53 http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام محمد جان !
خوبی ؟
می بینم که افتادی تو کار تلافی و این حرفا ... ولی من تو این کار برنده می شم البته اگه نظر من بعد از تائید درج بشه... و اینکه یه کامنت بزاری که بعد از تائید درج بشه و دیگه نتونی کامنت بعدی رو بزاری ... بابا این تائید رو بر نمی داری لااقل زمان بین دو تا کامنتو کم کن عزیزم !
خب می بینم که به دنبال همسفر و آره ...! یه خوبشو از خدا هدیه بگیر خب ! وقتی از خدا گرفتیش قدرشو خوب بدون چون خدا یه بار از این هدیه ها می ده ها ....
موفق باشی و یه دنیا بهاری ....

حتما کلی لعنت کردی آره؟
مریم جان من فاصله زمانی رو کم کردم ولی فکر می کنم چون کامنت باید تائید بشه دیگه نمیشه پشت سرش کامنت گذاشت...
دیگه سعی کن با همون یک کامنت یه جوری بسازی (;

فا طمه سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1385 ساعت 08:06 http://dokhtarpaeazi.persiablog.com

میشه بپرسم وقتش کی هست؟
محض خنده اشتباه مینویسم اما جدی من که آدرس را درست مینویسم کجاش اشتباست بگو تا درستش کنم
راستی بهم میگی چه طور باید لینک کنم بیا تو وب خودم جواب بده آق مندس مثلا''گو اگه بخوام لینک کنم دقیقا''چه طور بنویسم لطفا''زودتر مرد پرهیزکار
دختر پاییزی

راستش خودمم نمی دونم٬ اما وقتی رسید بهت میگم...
----------------------------------------------------------------

آدرس درستت اینه:
http://dokhtarpaeazi.persianblog.com
نه
http://dokhtarpaeazi.persionblog.com
یا
http://dokhtarpaeazi.persiablog.com
----------------------------------------------------------------

برای لینک ها هم معمولا وبلاگ دو یا سه تا جعبه متن در اختیارت قرار میده که یکی عنوان یکی آدرسه و یکی توضیحات:

=> یک شاخه زیتون
=> http://iparsaman.blogsky.com
=> این وبلاگ اصلا خوب نیست٬ بهش سر نزنید.

راستی من هنوز مهندس نشدم! D:

اگه بازم به مشکل خوردی بگو
موفق باشی...

فاطمه سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1385 ساعت 11:43

اگه میلی که فرستادم رسید خبر بده

نه نرسیده٬ به کجا میل زدی؟

سمانه ****** شمیم عشق چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 01:17 http://shamimeeshgh.blogfa.com

سلام
تو بلاگ قبلیم کامنت گذاشته بودین و چون از اونجا رفتم کامنت رو ندیده بودم.
به هر حال خوشحالم که دوباره برگشتین.
اسم وبلاگتون هم واقعا عالیه
آخرین پست بلاگ قبلی رو هم خوندم...
فریاد از این آدمها...
حالا نمی دونم چه جور تاوانی دادین... اما شاید همون بهتر که کسی که لیاقت نداشته باشه از بخشیدن محروم بمونه...
آرزو می کنم همسفر کسی بشید که لیاقت داشته باشه...
به خونه ی جدید من هم سر بزنید...
یا علی

شکوفه چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 12:25 http://www.haramedelam.blogsky.com/

سلام ..

محمد جان از اینکه بهم سر زدی ممنونم ...

متن بسیار زیبایی نوشتی .. موفق باشی ...

در پناه حق

فاطمه پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1385 ساعت 09:34 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

آقای پرهیزکار سلام
یه چیزی می خوام بگم امیدوارم بهت برنخوره این سری که خواستی بری دنبال همسفر مواظب باش که این بارم دلتو نشکنن حالا حداقل چون به عنوان برادر بزرگترم هستی دلم نمی خواد بازم دلت بشکنه دل اون جزوی انسانه که خدا از روح پاک خودش تو وجود ما آدما گذاشت دلم نمی خواد به خاطر خودخواهی ها وخود برتربینی های یه آدم دوباره غم تو دلت جون بگیره یه چیز دیگه هم میگم اما فکر کنم ناراحت شی اگه احساس کردی کسی را دوست داری یه لحظه هم به این فکر نکن که باهاش دوست بشی سعی از همون اول مال خودت کنی چون عشقی که بر پایه گناه بنا بشه به هیچ جا نمیرسه ''خشت اول گر نهد معمار کج تاثریا میرود دیوار کج'' امیدوارم یه نفر همسفرت شه که همونطور که خودت گفتی باشه دور کعبه دلت بچرخه و..............امیدوارم همسر ایده آل که بهترین همسفر پیدا کنی
فکر کنم پامو بیشتر از گلیمم دراز کردم اگه ناراحتت کردم شرمنده
این بار رفتی حرم منم دعا کن البته اگه تو اون زمان یاد ما بودی
بهترینها را برت آرزو میکنم
بازم باید ببخشید سربزن اما یه ردپا از خودت بذار فقط خواهشا''زودتر تکلیف اون کادرها راهم مشخص کن

سلام فاطمه جان:
اول از همه می خوام بدونی که وقتی از عشق حرف می رنیم نباید پای گناه رو بکشیم وسط٬ اگر عشق واقعا" عشق باشه (یعنی از یه احساس پاک سر چشمه بگیره نه هوس های زود گذر) نمی تونه بر پایه گناه نهاده بشه٬ اون دیگه میشه هوس نه عشق٬‌ احساسی هم که بر پایه گناه بنا بشه عشق نیست هوس٬ و این دو چیزی که تفاوتشون همیشه برام مهم بوده٬ در عشق باید ریز بین بود٬ باید همه چیز رو خط کشی کرد٬ مثلا" خط های قرمز و خاکستری٬ اگه پات بره اونور خط قرمز میشه گناه٬ خط خاکستری رو هم نباید نا دیده گرفت٬ اگر نریم اونطرفش خیلی بهتر٬ عشق به معنای واقعی خودش نزدیکتر میشه و ارزش بیشتری پیدا میکنه...

ضمنا" یاد آوری می کنم دوست داشتن و دوست بودن خیلی باهم فرق دارن٬ اگه این مطلب رو بخونی متوجه میشه که فرقشون واضحه
http://eshghyahavas.blogsky.com/?PostID=37

راستی٬ کیه که از این حرفا ناراحت بشه٬ من نه از گوش زد کردن ناراحت میشه نه از نصیحت٬ ممنون که اون حرفا رو گفتی و این حرفا رو هم گوش کردی...

در مورد اون دوتا جا خالی هم باید بگم که حالا حالا ها باید حوصله به خرج بدی (لجت درآد)٬ چون فقط به وقتش می گم٬ شاید فردا٬ شاید ماه آینده٬ شاید چند سال دیگه...

مراقب خودت باش٬ موفق باشی...

فا طمه پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1385 ساعت 14:34 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

بالاخره لینکمم راه افتاد بی زرنگ بازی بیا ببین

سولماز جمعه 8 اردیبهشت 1385 ساعت 01:00 http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام دوست عزیزم
ممنونم که به من سر زدی
متنت عالی بود
موفق باشی

**مریم** جمعه 8 اردیبهشت 1385 ساعت 01:59 http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام عرض شد ...انرژی مثبت !

فاطمه جمعه 8 اردیبهشت 1385 ساعت 10:03 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

سلام آقا محمد
ببین محمد (چه زود پسر خاله شدم نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟)رابطه هر دختر و پسر نا محرمی حرامه اینو همون خدایی گفته که اون حرفا را بهت زد و اون قولا را بهت داد هیچ جا نگفته اگه عاشق هم باشن وارتباط داشته باشن دیگه گناه نیست هر ارتباط دختر با پسر قبل از ازدواج به نظر من هوسه عشق اونه که آدم بدون گناه پیش بره حتی یه لحظه بعضی وقتا گناه میره تو قالب عشق بدون ایکه حتی متوجه بشی توش غرق میشی منم میدونم عشق با هوس متفاوته عشق اگه از قانونایی که خدا تعیین کرده باشه مقدسه ولی هوس ...............
ببین هر آدمی تا قبل از ازدواج باید یه خط قرمز بکشه که فقط اندازه خودش باشه وقتی عشقت را پیدا کردی از خود خدا کمک بخواه خدا خودش اون خط قرمز را برمیداره اون وقت همه اون آرزوهایی که داری برآورده میشه میدونی کدومها را میکم که(تو عشق یا هوس)ببین تو تا حالا اونطوری که خودت گفتی دو بار عاشق شدی و دو نفر را دوست داشتی آدم باید یه بار عاشق بشه و دوست داشته باشه واونطوری عشق ناخودآگاه رنگ هوس میگیره فکر میکنی من چرا هیچ وقت به هیچ پسری دل نبستم برای اینکه عشق واسم بازی نشه منم مثل خیلی از دخترا میتونستم به خیلی از اونایی که میگفتن عاشقن جواب بدم اما دلم می خواست دلم فقط واسه اونی باشه که یه روز باید باهاش زندگی کنم پس عاشق اون باشم هم من هم اون وهم خدای ما راضیتره شاید بگی من هنوز تو اعتقادات قدیمیها درجا زدم اما بعضی چیزا هست که گردوغبار زمان ارزششون را کم نمی کنه این ما آدما هستیم که از بس تو خودمون و دنیای فانیمون غرق شدیم فکر این چیزا را از سرمون بیرون کردیم از هیچ کدوم از حرفات به اندازه ای که وقتی گفتی حجاب واسم عادته ناراحت نشدم حجاب مقدسه (من از اونایی نیستم که خییلی رو بگیرم اما رعایت میکنم در حدی که هر کسی به خودش اجازه نده به شخصیتم توهین کنه)شاید بگی از خودت تعریف میکنی اما اونی که حجاب داره به خاطر عادت نیست به خاطر حیاشه فکر میکنی با اون کارات میخوای از کی اتقام بگیری این که محبتای بقیه را بی جواب بذاری کیو متوجه اشتباهش میکنه خانوادت که هیچ تقصیری نداشتن به همه داری بد میکنی به همه اونایی که دوستت داشتن سزای اونایی که دوستت دارن سرد و بی روح شدن تو نیست عوض شدن با عوضی شدن فرق داره البته باید ببخشی که انقد رک گفتم اما این اسمش تغییر نیست واقعا عوض شو اما در جهت مثبت من نمی خوام نصیحت کنم اصلا در این حد نیستم اما دوست ندارم یه بار دیگه شکست بخوری
تو را خدا من الآن به اندازه کافی مشغله فکری دارم این دیگه نه با اینکه دو روز دیگه یادم میره اما یه هدسایی میزنم اما باشه ذوقت کنه که تو کف گذاشتی آخه میترسم از وقتش بگذره بعد پر کنی من احتمالا''فقط سه یا چهار ماه دیگه وقت دارم اماهر جور راحتی
لینک برای شما کوچکترین کار بودنظر لطفته
همچنین شما سلامت باشی
بازم اگه سرت را به درد آوردم ببخش
درپناه خالق نیلوفرهای سبز و آبی برد بار و شکیبا باشی

سلام فاطمه عزیز:
اگر من این کامنت رو حالا دارم تائید می کنم به خاطر اینه که فکر کردم نیاز به جواب دادن داره و همینطوری نمیشه از کنارش گذشت٬ اما حالا فکر می کنم که اگه بدون جواب بذارمش بهتره...
ضمنا" از کامنت قبلیت هم اصلا ناراحت نشدم...

امیدوارم که زودتر وعده ای که داده رو عملی کنه...

فاطمه شنبه 9 اردیبهشت 1385 ساعت 07:47 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

سلام محمد آقا فکر کنم حرفای دیروز ناراحتت کرده ببخشید چنین قصدی نداشتم اگه بخشیدی خبرش را بده

سانای شنبه 9 اردیبهشت 1385 ساعت 09:23 http://www.sanay.blogfa.com

سلام
از اشنایی با وبلاگه شما و نوشته هاتون خوشحال شدم
دوست عزیزم خوشحال می شم به منم سر بزنی
و منو جز پیوندات قرار بدی

**مریم** دوشنبه 11 اردیبهشت 1385 ساعت 10:10 http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام به محمد گل و عزیزم ....که همیشه به یادمه....
چطوری محمد ؟ خوبی ؟خوش می گذره پسر خوب !

فاطمه سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1385 ساعت 12:13 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

الآن مثلا''قهری بابا این کارا از شما بعیده تو که نوشته قبلی را تایید نکردی پس چرا دومی را تعیید کردی بابا ول کن من دیگه فرصت زیادی ندارم پس فردا که خبرش را بشنوی از این کارات پشیمون میشی اون وقت دیگه اشک ندامت سودی نداره دودستی میزنی تو سرت می گی فلانی یار خوبی بود و ما قدرش ندانستیم تو که میگفتی گذشتت زیاده بازم گذشت کن
دختر پاییزی را بیشتر از این پاییزی نکن طرفای ما بیا

سلام دختر پاییزی:
من نه باهات قهرم٬ نه قصد تائید نکردن کامنت هات رو دارم٬ کامنت بعدی تو رو هم خوندم (کاش که ننوشته بودیش) و خوب می دونم که این کامنت جنبه شوخی داره...

برو جواب کامنت قبلیت رو بخون...

**مریم** پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1385 ساعت 02:16 http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام ....
نمیخوای آپ کنی محمد؟

فاطمه پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1385 ساعت 07:28

هیچ وقت به هر دلیلی حقیقت زندگی هیچ آدمی را انکار نکن من باورش کردم دوست ندارم بقیه از رو ترحم یا هر چیز دیگه ای انکارش کنن
دختر پاییزی
این اسم را هم به همین دلیل انتخاب کردم

متوجه منظورت نمیشم٬ میشه توضیح بدی؟

فاطمه پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1385 ساعت 21:26 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

ازت یه سوال دارم می شه بپرسم با حرفایی که این اواخر گفتم موافقی یا مخالف شماره کامنت ها را می گم بعدا تو بگو موافق یا مخالف:(شماره ها همون کامنتهاییه که خودم گذاشتم از پایین هم شروع به شمردن کن)
ش-۶ و ۸ منتظرم یه سر بزن دلیل موافقت یا مخالفتت را هم بگو در ضمن تو وب خودم و جایی که نظرات بعد تایید ثبت میشه بنویس این نکته را یادت نره.........باشه
اگه تو کامنت قبلی بد صحبت کردم ببخشید چون دوست ندارم واقعیتهای زندگیم از طرف بقیه کتمان بشه راستی یه سوال دیگه چرا گفتی بهتره جواب اون کامنت را ندی ودیگه اینکه چرا گفتی بهتر بود اون کامنت تو پست قبلی را نمی نوشتم جواب همه را بی کم وکاست می خوام یادت نره ها ........باشه
همون دختر خوب پاییزی نهههههههههه........

کامنت هایی که گفتی رو پیدا نکردم٬ اگه نظرم رو در مورد چیزی می خوای دوباره بنویسش...
در مورد جواب ندادن به اون کامنت هم باید بگم چون تا حالا هم برای جواب دادن به کامنت های سرکار خانم خیلی وقت گذاشتم٬ من اینقدر وقت ندارم وقتم خیلی کم فاطمه جان...

فاطمه جمعه 15 اردیبهشت 1385 ساعت 11:01 http://dokhtarpaeazi.persionblog.com

کامنت آخر اصلا جنبه شوخی نداشت

یعنی اینا رو جدی گفتی؟

"
الآن مثلا''قهری بابا این کارا از شما بعیده تو که نوشته قبلی را تایید نکردی پس چرا دومی را تعیید کردی بابا ول کن من دیگه فرصت زیادی ندارم پس فردا که خبرش را بشنوی از این کارات پشیمون میشی اون وقت دیگه اشک ندامت سودی نداره دودستی میزنی تو سرت می گی فلانی یار خوبی بود و ما قدرش ندانستیم تو که میگفتی گذشتت زیاده بازم گذشت کن
دختر پاییزی را بیشتر از این پاییزی نکن طرفای ما بیا
"

بازم آدرس وبلاگت رو اشتباه نوشتی عزیز...

فا طمه شنبه 16 اردیبهشت 1385 ساعت 19:25 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

برای چی فکر کردی دارم شوخی میکنم مگه اهمیتی هم داره بعد از اینکه به واقعیت پیوست تو وبلاگ آتش که لینکش تو وب خودم هست خبرش را بیا بخون آخه از دوستای خانوادگیمونه چه گیری دادی به آدرس ول کن بابا از من دیگه گذشته

فا طمه یکشنبه 17 اردیبهشت 1385 ساعت 07:21 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

چون واسه من همه چی تموم شده است چون پایان همه چیز را بیشتر دوست دارم چون آغاز ها را همیشه تنها شروع کردم چون از هیچ آغازی خوشحال نشدم چون به این نتیجه رسیدم که آدما واسه همدیگه هیچ اهمیتی ندارن همشون مرده پرستن از چند تا چیز خودم خوشم میاد اول اینکه مرده پرست نیستم آدما تا وقتی هستن برام مهمن واسم مهمه که تا وقتی زنده است بهش چی می گذره اما وقتی مرد فقط فاتحه اخلاص همین
از دیدن این همه مرده پرست حالم بهم می خوره من تو این وب حرفای دلم را ننوشتم یه وب دارم که هیچ کی ازش خبر نداره اون حرفای دلمه راهی که بی همسفر شروع شه پایانش برسه بهتره وقتی دیدم این راه کسی نمی خواد به پایان برسونه خودم دست به کار شدم و تا تیر همه چیز تموم می شه نه با مرگ اما همه چیز بدون رضایت تموم می کنم

کامنتهایی که گفتم یکی اونکه گفت اولش گفتم ببین محمد وبعد گفتم چه زود پسرخاله شدم بعدی هم اونی که از همسر و همسفر گفتم
به خدا می سپارمت امیدوارم به هر چی می خوای برسی

فقط می تونم بگم مسائل رو خیلی ریز می بینی٬ منظورم اینه که خیلی سختگیری٬ خیلی هم حساسی٬ امیدوارم که ناراحت نشی اما سعی کن نیمه پر لیوان رو ببینی٬ نگو که "از این چیزا گذشته و من آخر خطم و ..." این چیزا٬ آدما هر وقت که بخوان می تونن٬ حداقل تو می تونی هر وقت که بخوای٬ فقط بخواه...

اما در مورد مرده پرستی کاملا" باهات موافقم٬ مرده پرست زیاد دیدم٬ به خصوص توی ایرانی٬ یکی از دلایلی که می خوام ....... تنفر از همین مرده پرستیه٬ و تنفر از مرده پرست ها و اونایی که خدا رو ول می کنن و می چسبن به مرده ها...

اتفاقا" دوست دارم حرفای دلت رو بخونم (یا بشنوم) ٬ شدیدا" ازت می خوام که آدرس وبلاگت رو برای همون IDم که داری OFF بذاری...

آره راهی که بدون همسفر شروع بشه بهتره که هر چی زود تر پایانش برسه٬ اما قبل از اینکه تصمیمی بگیری خوب خوب خوب فکر کن٬ اگر تصمیمت همینه که هست٬ بدون اونایی که دوستت داشتن هنوزم دوستت دارن٬ و همیشه کنارت می مونن و کمکت می کنن...

اما در مورد جواب کامنتی که گفتی٬ اول به من بگو که منظورت از رابطه چه جور رابطه ایه؟ بعد بگو محرم یعنی چی؟ اونوقت منم نظرم رو میگم و در مورد خط های قرمز و خاکستری هم حرف می زنیم...

فقط یه خواهش ازت دارم از "." و "٬" هم استفاده کن...
ضمنا" اون ایمیلی هم که گفتی به دستم نرسیده...
موفق باشی...

دختر پاییزی دوشنبه 18 اردیبهشت 1385 ساعت 08:51 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

برای چی می گی حساسم منظورم اینه که از چه نظر حساسم دیدن نیمه پر لیوان را هم امتحان کردم با اون کار انگار دارم صورت مسئله را پاک می کنم من دلم می خواد مسئله را حل کنم از روربرویی با مشکلات هیچ ترسی ندارم آدمی نیستم که خیلی زود خودم را ببازم به قول تو زود قضاوت می کنماما این فقط در مورد کسایی که برام مهمن کوچکترین حرف یا اشتباهشون را به دل می گیرم چون حرفاشون واسم مهمه اما واسه حرفای بقیه یه گوشم در یه گوشم دروازه من خیلی به آخر خط رسیدم اما دوباره خودم پا شدم چون خواستم اما چند وقتیه از خودمم چیزی نمی خوام از همه آدما هم قطع امید کردم فکر کردی واسه چی واسه اون کادرهای خالی زیاد گیر ندادم چون ........
یکی از دلایلی که می خوای چی ؟؟؟؟؟؟؟؟
من هنوز از OFFگذاشتن و این جور چیزا سر در نیاوردم چون از چت خوشم نیومد زیادم گیر ندادم ببینم چه طوریاست اگه راهی غیر از چت می دونی پیشنهاد بده چون از چت بدم میاد
منظورت را از همین تیکه نفهمیدم (آره راهی که بدون .......) منظورم همون رابطه ایه که اسمش را تازگی ها گذاشتن عشق اینکه هر کسی می رسه یک کلمه من دوستت دارم تقدیم می کنه طرفم خیلی راحتتر از اون چیزی که فکر کنی خر میشه از این رابطه های به اصطلاح عاشقانه خیلی دیدم اما منظور من همونیه که گفتم دختر و پسر بدون هیچ نسبتی که خدا اونا را بهم محرم کرده باشه باهم باشند من دلم می خواد محرم باشم اما محرم راز اگه روزی هم بخوام با پسری باشم هیچ وقت باهاش هیچ جایی قرار نمی ذارم اگه دوستم داشته باشه خودش یه کاری می کنه یه نفر ازم پرسید BFداری وقتی گفتم نه و دلایلم را آوردم گفت مغروری اما این غرور نیست این نجابت و حیاست به نظر تو چیه غروره؟
محرم از نظر من اون چیزیه که خدا تو کتابش اورده محرم فقط هموناست ما حق نداریم از جانب خودمون نسبت تعیین کنیم
ببین بحث را الکی منحرف می کنی منظورم از رابطه کاملا'مشخصه و نیاز هب توضیح نداشت اما من توضیح هم دادم ببین تو با اونهایی که می گفتی عاشقشونی به هر حال رابطه داشتی بدون اینکه بهم محرم باشید و احیانا'خانواده هاتون خبر داشته باشند همین حرف زدنها هم تو دین ما حرامه حالا گرفتی آق مندس
حرفای دل من اونقدر تو دلم مونده بوی نا گرفته فهمیدن اونها از راههایی که تو می گی امکانپذیر نیست اونایی که تو وبی که گفتم نوشتم۱۰۰۰۰۰/۱هم نیست
من الآن تصمیمی گرفتم که تو غلط و درستش موندم همه چیز را به خدا واگذار کردم
امیدوارم اگه روزی خواستی انتخاب کنی اجباری نباشه از اجباری که گفتم منظور بد نگیر این اجبار از طرف خانواده ام نیست خوشبختانه از این لحاظ مشکل ندارم
به خدا می سپارمت واسم دعا کن می شه خواهش کنم مکامنت های منو تو وب خودت تایید نکن بیا تو وب من متن خودم را با جواب خودت بذار قربانت

نمی دونم چی بگم والا٬ فقط می تونم برات دعا کنم...

دیانا دوشنبه 18 اردیبهشت 1385 ساعت 10:13 http://justkhodam.blogsky.com

سلام محمد جان خوبی؟
ببخشید که دیر اومدم وبلاگت
ممنون هم بابت تبریکت هم لینکیدن وبلگم
خیلی ماهی
موفق باشی

سپیده دوشنبه 18 اردیبهشت 1385 ساعت 18:11 http://the-bird.blogsky.com

سلام.ممنونم از ابراز لطفتون.وبلاگ و مطالبتون جالبه.
من منتظر حضور شما در وبلاگ هستم و لینکتونم قرار میدم.

فاطمه سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 ساعت 07:28 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

از اینکه تایید نکردی ممنون تو که گفتی بگو تا جوابت را بدم

سلام فاطمه جان:
هر کسی سلیقه و نظر و عقاید خودش رو داره٬ و چون من فکر می کنم که احترام گذاشتن به عقاید دیگران یعنی احترام به شخصیت خودمون و اون ها٬ و از طرفی من هم مثل تو سر سختم و به هیچ عنوان حاضر نیستم خلاف چیزی که بهش اعتقاد دارم رو قبول کنم٬ و از طرف دیگه هم اختلاف عقیده زیادی بین ما وجود داره٬ به نظر می رسه که اگه اصلا در موردش صحبت نکنیم بهتره٬ چون نهایتا" به دلخوری یکی از ما یا اونایی که نظرات ما رو می خونن منجر میشه و از همه مهمتر اینکه اینجا نمیشه در مورد اینطور مباحث بحث جدی کرد.
بازم خوشحال میشم نظرت رو بدونم٬ موفق باشی...

من تنها چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 07:06 http://manetanha2.persianblog.com

به کلبه فقیرانه ما نیز بیا

باشه دوست من:
حتما" بهتون سر میزنم...

فا طمه چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 07:06

کامنت قبلی را پاک کن فقط همین اون حرفا را که گفتم ازت خواستم تایید نکنی

**مریم** جمعه 22 اردیبهشت 1385 ساعت 01:22 http://faslebieshghi.blogsky.com

سلامممممممممم
آپ نمی کنی شما ؟
راستی محمد نغمه ها ی عاشقانه رو دیدی ؟
شماره رو هم برات آف گذاشتم....

سلام عزیز:
حالا باشه آپ می کنم...
برای اون عدد هم ممنون.

آسمان جمعه 22 اردیبهشت 1385 ساعت 09:36 http://www.hadyeieaseman.persianblog.com

سلام .نوشته قشنگی بود.امید که بیشتر وقتا ما یادمون میره .

فا طمه شنبه 23 اردیبهشت 1385 ساعت 07:28 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

واسه چی می پرسی؟
می شه ازت بخوام تا قبل از نیمه خرداد کادرهای خالی را پر کنی
تو وب خودم جواب بده .............. باشه

باشه عزیز...
ضمنا" برای این کامنت ها هم حسابی منو گیج کردی٬ بلاخره نفهمیدم که کدوم باید چیکار بشه و کدوم نباید...

ف.شیدا یکشنبه 24 اردیبهشت 1385 ساعت 02:03 http://www.fsheida.com

سلام هم دوبیتی زیبائی بود هم متنی دلنشین
از اینکه با حضورتون آشیانه شعر رو گرمی بخشیدید ممنونم
موفق وشاد باشید
آنروز که خود را تنها می پنداشتم خداوند را در کنار خویش یافتم وشیطان ناامیدی از دلم گریخت(ف.شیدا)

سلام شیدای عزیز:
ممنون که به من سر زدی!
موفق باشی...

فا طمه یکشنبه 24 اردیبهشت 1385 ساعت 07:17 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

سلام آقا محمد:
اگه دیدی تو دو تا کامنت قبلی خیلی مختصر و مفید بود چون تو به خاطر بقیه می خوای چیزی که برات مهمه را زیر پا بذاری ببین تکلیف خودت را مشخص کن که کدوم طرفی هستی یا وقتی یه حرفی می زنم و ازت نظر می خوام مدام نگو بقیه فلانه بقیه بهمانه یا هم نپرس نظرت چیه؟ تو در مورد من چی فکر کردی ؟هر چی بهم بگی هیچی نگم ببین من وقتی ده بار اول بهم توهین بشه هیچی نمی گم اما بار یازدهم کاسه صبرم لبریز میشه من خواهرم چند بار یه حرفی بهم زد تا پنج ماه به روش خندیدم اما بعد از اون خونش نرفتم همیشه همینطوری بودم واسه همین اگه با کسی مثلا''قهر می کردم تعجب می کرد آخه من آخرین بارم هیچی نمی گم و یه دفعه فقط عمل می کنم من آدم لجبازیم اگه لج کنم پدر طرف را در میارم پس انقدر راحت به آدما توهین نکن در مورد سرسختی تو هم خودم اینو فهمیده بودم گفتم آدم شناس خوبیم باور نکردی ببین هر وقت حاضر شدی به خاطر دلت(منظورم چیزایی که برات مهمن البته اگه مهمه آخه اگه مهم بود که این کار را نمی کردی) بقیه آدما را کنار بذاری بگو تا من نظرم را بدم من خوش ندارم تو هر سری بگی نظرت را بده بعد وقتی جوابی نداری بدی این حرف را بزنی ببین هر کسی باید شهامت اینو داشته باشه که وقتی دید حرف طرف مقابل درسته بگه من اشتباه کردم راجع به قضیه تهرانیها من قبول کردم همه تهرانیها این طوری نیستن با اینکه رفتار تو خیلی زننده بود
اگه یه خرده تند حرف زدم ببخش بزرگوار........
اگه واسه تو ارزش قائل نبودم تا حالا چند بار تلافی این حرفا و کارات را در میاوردم
واسه کادر ها هم پس زحمت نکش می گن ''رخت بعد عید واسه بر منار خوبه''واسه متن نظر لطفته
راستی یه سوالای این ''من تنها ''را من لینک دادم چرا فقط تو را لینک داده خیلی بهم برخورد
اگه خواستی نظرم را در مورد بقیه چیزا بگم باید قول بدی اون حرف را دیگه تکرار نکنی
در پناهش پاینده باشی
دختری از جنس پاییز

اشک ها و لبخندها یکشنبه 24 اردیبهشت 1385 ساعت 22:06 http://www.marysheet.tk

بیا هزاره ی درد مرا تو باور کن

نگاه منتظرم را دوباره پر پر کن

چه ساده و چه صمیمی مرا تو می فهمی

بیا ز بوی حضورت مرا معطر کن

وبلاگ اشک ها و لبخند ها به روز شد از این رو همچون همیشه منتظر حضور مهربان و گرم و پر بار و صمیمی شما هستم

منتظرم و خدانگهدار دوست من

اشکمهرکوچولو یکشنبه 24 اردیبهشت 1385 ساعت 22:48 http://www.ashkmehr.blogsky.com

سلام٬ امیدوارم خوب باشین ٬ اتفاقا من چند وقت بود دنبال وب شما می گشتم ... ممنون که پیشم اومدین ٬ نوشته پر معنی و جالبی رو نوشته بودین٬ در ضمن خوشحال می شم که به وبلاگ گروهی ما هم سری بزنین ٬ در پناه آسمان ... bye bye honey
www.fereydoon-moshiri.blogfa.com

فا طمه خانم گل دوشنبه 25 اردیبهشت 1385 ساعت 07:33 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

چرا انقدر خودت را به کوچه علی چپ میزنی اونهمه توضیح تو هیچی نفهمیدی؟
همین که به حرفای خارج از میدونیها بیشتر از چیزی که باید اهمیت میدی و مدام به نیمه های یک بحث می رسیم نمی دونم چرا یه دفعه می زنی جاده خاکی و میگی اونای دیگه که اینا را می خونن ناراحت میشن خوب پسر خوب تایید نکن جوابم را تو وب خودم بده یا یه کاری را شروع نکن یا تا آخر راه برو مگه تو بچه ای که تو را بترسونم تو واسه خودت مردی شدی(چشمک)
می تونم بپرسم چرا وقت نوشتن نداری نظر لطفتونه اما وقتی کسی واسه یه نفر یه خوبی میکنه منتش را نمی ذاره اینو واسه زندگی اجتماعیت گفتم
حالا چرا می زنی بچه که زدن نداره '' من تنها ''چرا تو را تو تنهاییش راه داده برام مهمه
با نوشته هاش موافقی یا مخالف من که خیلی موافقم خیلی از حرفاش حرف منم هست من فقط چهار تا وب را قبول دارم
۱-بارون
۲-شاپرک عشق
۳-من تنها
۴-.........(نمی گم چون غرورم نی ذاره)
تو چی ؟ کدوما را قبول داری؟جواب اینو مثل بقیه جوابا نکن
راستی دیروز حقوق مردا را در برابر دخترا احیا می کردم با اینکه به پسر جماعت لجم اما اجازه نمی دم کسی بهشون بی احترامی کنه
وااااااااااااااااااااای که چه بچه گلیم من نههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟
راستی پیغامOFFات اومد منتها من که گفتم هنوز زیاد از این چیزی سر در نمیارم
راستی یه سوال توچی نمیخوای با کسی درددل کنی؟کسی که فقط پای درددلت بشینه؟یه محرم راز ؟

نه متوجه نشدم٬ آخه من خیلی خنگم!
بحث هم نمی کنم دیگه! در مورد هیچ حرفی هم نظر نمیدم...

وقت نوشتن ندارم برای اینگه صبح تا شب دارم سگ دو می زنم برای یه لقمه نون، ساعت ۶:۳۰ صبح میرم بیرون تا ۵:۰۰ بعدازظهر، بعدش تا ساعت ۰۹:۰۰ شب درس می خونم، ۰۹:۰۰ تا ۱۱:۰۰ هم دوباره کار می کنم (مقاله می نویسم برای روزنامه ها و مجله ها) بعدشم میگیرم می خوابم و چشم حسود کور خوابای طلایی می بینم...

وبلاگ های اونا رو هم دیدم٬ خوب می نویسن!
۴. واگویه های یک کولی
خوشبختانه اسم وبلاگ من در ردیف پنجم...

من اونقدر توی این وبلاگ ها نچرخیدم که بگم کدوم رو قبول دارم کدوم رو ندارم...
در مورد درددل تو هنوز جواب منو ندادی٬ پس چرا از خودم سوال می کنی؟

من تنها دوشنبه 25 اردیبهشت 1385 ساعت 22:02 http://manetanha2.persianblog.com

بیا قالب جدیدم را ببین کفت می بره نظر بدی ها

باشه عزیز...

**مریم** سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1385 ساعت 01:11 http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام علیکم....

علیک سلام... D:

فا طمه خانم گل سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1385 ساعت 08:22 http://dokhtarpaeazi.persianblog.com

سلام به مرد ژرهیزکار و زحمتکش:
بچه حالا چرا قهر می کنی جنبه داشته باش
هیچ وقت به خودت توهین نکن چون این کار باعث می شه بقیه هم به خودشون اجازه چنین کاری را بدن کاری که می کنی خیلی قابل احترامه اسمش را هیچ وقت سگ دو نذار این کامنت را حذف کن تا کسی نخونده
مگه دانشجویی؟بابا نویسنده..........منظورت از حسود کیه؟؟؟؟
اولا''پنجم نه و چهارم دومن گفتم که غرورم نذاشت واقعیت را بهت بگم
خوب من گفتم احترام بزرگتر واجبه از قرار معلوم دل تو پر دردتره من یه بدی یا خوبی نمی دونم اما یه اخلاق دارم که نمیگذارم اطرافیانم چیزی از دلم بدونن
راستی یه سوال خصوصی می پرسم ناراحت نشی :
می خوای ازدواج کنی؟؟؟؟
اینو پرسیدم به چند دلیل یه حس پست قبلیت شلوغی سرت
ناراحت نشو باشه پسر خوب راستی اگه خبری بود خبرش را بده من اینجا برم خودم شیرینی شو بخرم و بخورم
راستی اینو تایید نکن فقط جوابامو بده
از اینکه وقت با ارزشت را گرفتم شرمنده
باقی بقایت
درپناهش پاینده باشید دختر پاییزی

فاطمه سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1385 ساعت 19:24

می خوام یه رازی را بهت بگم اما باید قول بدی این راز را تو سینه ات نگه داری اگه می خوای حرفای دلم را بدونی من تنها ار دنبال کن اما باید یادت باشه هیچ کس نفهمه من تنها همون دختر پاییزیه نمی دونم چرا به تو گفتم با اینکه از دست تو هم کاری بر نمیاد
اگه دلت خواست من می تونم سنگ صبوری واسه حرفای دلت باشم اگه قبول کنی به خدا می سپارمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد